اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل رانابود کند...
خواندن اخبار این روزهای غرب آسیا و سواحل مدیترانه که حاکی ازشادی ممزوج باغم است، مطالبی عجیبی را درون ذهنم می گذراند؛ابهت نظامی اسرائیل در جنگ شش روزه با اعراب که حتی اجازه پرواز به هواپیماهای آنان نداد،همکاری نطامی حکومت پهلوی دوم با ارتش غاصب صهیونیستی و هزاران کمک دیگر ایران 1967م.
اما امروز پس از 45سال کاملا ورق برگشته است، فجر پنج های حاج حسن گنبد آهنین را بر سر متجاوزان همیشه تاریخ فرو ریخته است و غرش فرزندان پدر موشکی ایران خواب را از چشم حرمله نژادهای بچه کش گرفته است.اگر حاج حسن در کربلا نبود، سرورش حسین علیه السلام سه شعبه را که ازگلوی اصغرش بیرون کشید به یادگار گذاشت برایش تا موشک هایی بسازد و درچشم حرامیان نسل حرمله فرو کندکه اینگونه یا "لیتنی کنی معکم" را معنا کند.
جایت خالی سردار، این روزهای محرم، غزه ی مان کربلا شد.فرزندان آن زنازاده پسر زنازاده، دوباره حرمت حرم راشکستند، این طایفه که نبردشان "زن" زدن است و مردجنگی درقاموسشان 6ماهه است، رسم اجدادشان در کوچه های مدینه و شام وکوفه را به تصویرکشیدند که دیگر امسال محرم، ما روضه ی مجسم ببینیم، اما کور خواندند این جماعت، کوفه مرد و حسین هیچگاه تنها نخواهدماند.شاگردان حاج احمد باموشکهای بیست سال پیش تو، سرزمینهای اشغالی را جهنم صهیونیزم کردند.ددمنشان و درنده خویان 8روزه کرکره ی جنگ راپایین کشیدندمقابل متاثران انقلاب روح الله، در برابر بسیجیان نسل تو و شهاب هایت که 8دقیقه ای نابود می شوند.رفقایت روی قبرت نوشتند: "اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل رانابود کند"، آرزویت قریب است حاجی، قریب. ازنوع من حبل الورید.پیرمراد گفت نفری یک سطل آب بریزند مسلمین، که این روزها شیعیان قطره اشکی ریختند و اسرائیل در حال نابودیست...
دعاکن برای ما سردار، دعا کن. این روزها باید خواند:"ای اجل مهلت بده تا بگیرم زیر پا رسم یهود را"
دعا کن تا هرآنچه از کودکی در روضه ها شنیدیم: "در و دیوار،خون مسمار" ، "زینب و رسم محله ی یهود" و " گوشه ی خرابه و دخترسه ساله" به یکباره بر سرشان بریزیم و این زخم کهنه را مرهمی شاید.
دعاکن تا بشکنیم گردن این جماعت حرامی را که گوشت تنشان ازجگر حمزه سیدالشهداست و ارتزاق نامبارکشان از فدک، نان های که خوردند اینان همه بوی سر حسین میدهد، گوشواره هایشان همه غصبیست و همه انگشتریانشان ارثیه ی ساربان.
دعا کن سردار که بسیجیان راه تو سربندهای "یازهرا" یشان یکی شود با جمجمه هایشان و استخوان پهلو بدرد لباس رزمشان را که اگر مادری آمد باشد وجه شَبهی...
خیلی از رفقای کوچکتر بارها ازم پرسیدند هدفت از زندگی چیه؟توکه این قدر از آرزوهای ما می پرسی آرزوی خودت چیه؟همیشه دست به سرشون میکردم اما الان تو وبلاگ تو یه بار میگم برا همیشه!!!شاید برا خیلی ها خنده دار به نظر بیاد!اما عیبی نداره...
من بزرگترین هدفم اینه پرچم لاالله الا الله رو بالای کاخ سفید،پرچم محمدرسول الله رو وسط تلاویو،و پرچم علی ولی الله رو بالای کعبه بزنم!!!
اینم شد آرزو اینم شد هدف؟؟؟
تازه با امام زمان هم اتمام حجت کردم قرارشده کلا پرچم هارو بدن دست من...