u

گریز

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ هستند خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند ، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد.
آنجا که حسین علیه السلام در صحنه است ، اگر در صحنه نباشی هرکجا می خواهی باش ، چه ایستاده به نماز و چه نشسته به سفره شراب. خوف فرزند شک است و شک زاییده شرک و این سه ، خوف و شک و شرک راهزنان طریق حق اند ... که اگر با مرگ انس نگیری ، خوف ، راه تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد.»
سید الشهدای اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

به نام خدا

سلام اول.

در این سلسله گفتار ها که مقدمه و تبصره ای بیش نیست توجه نگارنده به "سبک زندگی انسان انقلابی" است و درتمام متن توجه به عناصر این عبارت لازم و ضروریست تا ازایجاد سو تفاهم ها و دگرفهمی ها جلوگیری شود به عبارت دیگر این مطلب پیرامون سبک و روش زندگی انسانهای سخن میراند که سعی بر درک هرچه بیشتر ازمفهومی به نام "انقلاب اسلامی" دارند تا به امیدحق بتوانند اهداف آن را پیاده سازی کنند. پس توجه  این مطلب به "سبک زندگی اسلامی" رایج در رسانه ها و محافل فرهنگی و سیاسی نیست صد البته که "سبک زندگی انسان انقلابی" برگرفته ازشرع مقدس اسلام است ولی کدام اسلام؟ همان اسلامی که انقلاب برگرفته از آن است؛ یعنی اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و اله.1

در قسمت اول توضیحی مختصر پیرامون عنوان مطلب میدهیم:

سبک زندگی که یکی از ابعاد پیشرفت بامفهوم اسلامی است عبارتست از رفتاراجتماعی، شیوه ی زیستن2به معنای دیگر؛ سلسله رفتارهایی که ازاصول و چارچوب خاصی ساطع میشود و تمام ابعاد زندگی را در برمیگیرد. این اصول و چارچوب ها ازجهان بینی افراد که خودنیز مبتنی بر ایمان و اعتقاد و ایدئولوژی است گرفته می شود. انسان انقلابی زمانی می تواند بر اساس اعتقاد خود سبک زندگی تعریف کند که اعتقاد خودیعنی انقلاب و بالطبع آرمانها و اهداف ان را بشناسد و حداقل چارچوب ان را بداند؛ این مهم بدون شناخت و مطالعه ی منویات بنیانگذار این انقلاب و رهبر آن امری محال است. زمانی که اسلام انقلابی هنوز شناخته نشده است چگونه توقع میرود که سبک زندگی اسلامی تعریف شود و دراین راه علیه اسلام و انقلاب عمل نکرد!!

در قسمت دوم فضای فعلی حاکم بر زندگی افراد به اصطلاح انقلابی را قدری تحلیل میکنیم:

 در حال و هوای ادبیات امروز جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی(البته منظور نهادخاصی نیست) "بچه حزب اللهی" عموما به افرادی اطلاق میشود که عمدتا در جلسات منظم!هفتگی پایگاه بسیج و  هیئت های عزاداری شرکت میکنند، نمایشگاه( و فقط نمایش گاه!!) دفاع مقدس و حجاب برگزار میکنند،در طرح های مطالعاتی شرکت میکنند و سالی یکی دو کتاب تورق میکنند، در حلقه  های صالحین مثل همیشه خدای سکولار  را اثبات  میکنند و به شبهات ولایت فقیه پاسخ میدهند، همیشه... کیف اند که برای خدا فحش میخورند و ناسزا  میشنوند که:"شما حزب اللهی هستید". در راهپیمایی های مرسوم سالانه حضور دارند،کمیت اعتکاف ها را غالبا این گونه افراد پرمیکنند،سالی چندبار به سفرمشهد و قم و  جمکران میروند، همیشه به دنبال بروزترین مداحی های کشور هستند،در ایام عزا یکی ازدغدغه هایشان اینست که  کدام هیئت بروند، عکس امام و رهبری و شهدا را روی دیوار اتاق و زمینه ی صفحه ی کامپیوتر و گوشی موبایلشان قرار میدهند، اگرداشته باشند ریش میگذارند و پیراهن های ساده را روی شلوار پارچه ای راسته می اندازند، تابستان ها صندل با جوراب سفید میپوشند و زمستان ها کاپشن احمدی نژادی. بعضا دکمه ی اخر یقه را میبندند و شب ها برای تحکیم وحدت در جبهه ی انقلاب به "فست فود"ها و رستوران های بعضا مجلل میروند و جدیدترین و بعضا گرانترین غذاها را برای رضای خدا! و در راستای اهداف انقلاب اسلامی میخورند و در آروغش نیز به یاد شب گرسنه خوابانی که چند فرسخ آنسو تر بی امید و بی رغبت سر به زمین می گذارند نیستند.

برای رضای خدا! اردو های تفریحی میروند به صرف جوجه کباب تا سرحد انفجار. مجالس عزاداری برگزار میکنند و برای حفظ شأن! امام حسین علیه السلام چلو مرغ و چلو کباب میدهند. کارفرهنگی را بهانه ی درس نخواندن و درس داشتن را بهانه ی کارفرهنگی نکردن میکنند.

گاه گداری نیز پول های پاره ی خود را برای کمک به فقرا به صندوق صدقات می اندازند. برای اینکه نشان دهند بچه مذهبی ها از تکنولوژی دنیا عقب نیستند، گوشی های موبایل گران قیمت و آنچنانی میخرند و طبق حدیث" هرکس دو روزش یکسان باشد ضرر کرده است" مدام دغدغه ی ذهنشان ارتقا آن است. نهایت حس مسلمانی شان برای کودکان گل فروش چهار راه ها که از سرما پوستشان ترک خورده است و با نگاه معصومانه ی سراسر حسرت، کودکان بی دغدغه ی درون اتومبیل ها را برانداز میکنند، تنها تاسف و آه عمیقی است که نهایتا 30 ثانیه دوام  دارد. در هر انتخاباتی نیز با رای خود انقلاب را تحویل مسئولان منتخب می دهند و رسید دریافت میکنند و به تعطیلاب میروند تا انتخابات بعدی و الحمدلله همه چیز خوب است و خدا هم پسرخاله ی این مردم. چک سفید امضا داده که ما هرطور هم باشیم انقلاب راه اصلی را میرود و خدا و حجتش خودشان همه چیز را درست میکنند!!

به راستی مابرای چه انقلاب کردیم؟چرا این همه هزینه های سنگین دادیم که یک نمونه اش300هزار پیکر پاره پاره بود؟مگر این کارها را نمیشد در حکومت طاغوت انجام داد؟؟؟

این مطلب ادامه دارد...

پیشنهادنوشت:

یک پیشنهاد خوب برای حضرت جهانشاهی(طلبه ی سیرجانی) دارم؛عزیز! توهم قدری "آب روغن" قاطی کن و مثلا با اپوزیسیون خارج نشین تماس تلفنی برقرار کن و کمی با انقلاب ضدیت،بعد صوت آن را پخش کن یا مثلا چند عبارت ضد انقلاب بنویس ویا نهضت نامه نگاری راه بینداز و موشک وار از پنجره ی نداشته ی زندان بیرون پرت کن تا به سرعت نور طریق بلاد فرنگ را طی کند و آوازه ات برسر زبان مجری بی بی سی فارسی و سپس صدای امریکا و.. افتد،آنگاه در مجلس کمیته ی پیگیری برایت میفرستند و سخنگوی دستگاه قضا هر روز درباره ات کنفرانس خبری می گذارد و یحتمل دستور برکناری رئیس دادگاه روحانیت الساعه صادر میگردد.آری ای عزیز! آنجا،در لت دست"گاه قضاییه، همانطور که تجاوز جنسی برایشان "اهم" است،"جنس تجاوز" نیز، چراکه جنس تجاوزبه تو و آرمانهایت و مطالباتت قابل پیگیری نیست؛ نمیدانم شاید  دوباره یا  چند باره "شریحیزم" تاریخ تکرار شده است و کیسه های زر را مقابل قاضیانی زمین کوفته اند که از صدای سکه ها مست شوند...نمیدانم...

تفهیم نوشت:

1-منظور همه ی  افراد جامعه ی انقلابی نیستند اما فضای عمومی تقریبا همین گونه است.

2- مطلب ادامه دارد خواهشا دوستان عجله ننمایند.

3- حقیر بزرگوار اولین مخاطب این گفتار است.


1- «در انقلاب اسلامى، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستى یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بى‌بندوبارى و بى‌تفاوتى؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بى‌حالى و افسردگى؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتى و بى‌خاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه‌ى دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدى(صلّى‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم)، جایگزین اسلام امریکایى گردید..» امام خامنه ای حفظه الله  1369/3/10

2- امام خامنه ای حفظه الله 1391/7/23 در دیدار مردم خراسان شمالی

                      

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۱ ، ۱۸:۲۶
محمدامین ایمنی

به نام خدا

سلام اول.

خب! دوستان ما الان در شیراز هستیم، شهری با مردمانی شریف و انقلابی،که امام خامنه ای حفظه الله به اینجا لقب" سومین حرم اهل بیت" رو دادند. این شهر به اصطلاح "مثل گوشت قربونی" دست خاندانها و آقازاده ها و احزاب خاندان ساز  افتاده. اونجا رو نگاه کنید؛ دقت لازم نیست اونقدر بزرگ هست که کاملا مشخصه ، اون تراکتور شهرداری هست که با تمام قوا مشغول شخم زدن آرمانهای انقلاب اسلامی و امام خمینی قدس سره است. اگه دقت کنید سوخت اصلی این تراکتور تفکر لیبرال سرمایه داری میباشد که شیخ اینها در ایران در اون سالها که رئیس دولت بود گفت:«ما باید چرخ دنده های توسعه ی اقتصادی رو به حرکت در بیاریم حتی اگه بین این چرخ دنده ها استخوان"قشرآسیب پذیر" خورد بشه.» براتون ترجمه میکنم: قشر آسیب پذیر منظورش همون"مستضعفین و پابرهنه ها"بودن، نمادعینی این حرف یعنی همین چیزی که اینجا دارید میبینید توشیراز. جناب شهردار نقل به مضمون فرمودن:"من پول بالا شهری ها رو پای منقل جنوب شهری ها دود نمیکنم".

اون قلتک که اونور هست، قلتک فرمانداریه، نه نترسید...صبر کنید...کاری به شما نداره، الان مشغول جمع آوری سگهای ولگرد شهر هست،طبق گفته ی فرماندار یکی از اولویت های فرمانداری "جمع آوری سگ های ولگرد سطح شهر" میباشد.

خب! اون قسمت رو نگاه کنید، اشتباه نکنید اونا مجسمه نیستن، آدم هستن، اگه این سوال براتون پیش اومده که چرا وضعشون اینجوریه؟ باید بگم که این انسانها اصطلاحا "کارتن خواب" هستند و شب روی همین کارتن ها، زیر بزرگترین سقف دنیا یعنی آسمون میخوابند ولی مکان اصلی اینها در فراموشخانه ی مسئولین و  بعضی ازمردم این شهر هست.

خب! این ور رو نگاه کنید این "کشنده ی" بسیار قوی ترکیب خارق العاده ای از نهادهای اجرایی و مدیریتی شهر هست که با تمام توان سعی در کشیدن شهر به طرف شمال غرب یا اصطلاحا "بالا شهر"  رو داره که به حول و قوه ی الهی "حرم شاهچراغ علیه السلام" و دیگر بقاع متبرکه و پایین شهری های مستضعف از شهر بیرون بروند.

خب! اگه موافق باشید بریم سراغ یکی از شیرازی های عزیز و نظرش رو در مورد این مسائل بپرسیم:

--کاملا بی مقدمه--

نظرتون پیرامون این مشکلات عدیده تو شیراز چیه؟

_ خدمتتون که عرض کنم به نظر من بخش عمده ی این مشکلات متوجه خود ماست، ما اگر حرف امام (قدس سره) رو گوش کرده بودیم به این وضع دچار نمیشدیم، ما تو انتخابات مجلس دقت نکردیم و وصیت امام رو عمل نکردیم که فرمود:« وصیت اینجانب به ملت در حال و آتیه آن است که با اراده مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابات وکلای دارای تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی که غالبا بین متوسطین جامعه و محرومین می باشند و غیر منحرف از صراط مستقیم به سوی غرب یا شرق و بدون گرایش به مکتب های انحرافی و اشخاص تحصیل کرده و مطلع بر مسایل روز و سیاست های اسلامی به مجلس بفرستند .»1

اگه الان هیچ کس تو شهر به فکر این کارتن خوابهای بیچاره نیست و شهرداری پاس میده به فرمانداری،فرمانداری پاس میده به علوم پزشکی علوم پزشکی پاس میده به نیروی انتظامی و...هیچکس مسئولیت قبول نمیکنه به خاطراینه که تو انتخابات شورای شهر دقت  نکردیم که امام چی فرمودند؛اون بزرگوارسالهاپیش فرموده بودند که: « آنهایی که در بین همین جامعه بزرگ شده اند و احساس کردند فقر چی است، دیدند، چشیدند فقر را، احساس می کردند، ملموس شان بوده است که فقر یعنی چه ، اینها می توانند به حال فقرا برسند»2 نه اون کسی که داخل خیایان قم آباد زندگی میکنه و در مرفه ترین نقطه ی شهر که نمیشه "کارتن خوابها " رو دید.معلومه  این رئیس شورای شهر و اعضاش میان یه شهردار انتخاب میکنن که دغدغه ی بیچاره ها و "کارتن خوابها" رو نداره، ازتو خیابان "نیایش" که نمیشه اهداف انقلاب اسلامی رو پیاده کرد. وقتی دفتر جناب فرماندار شبیه کاخ "الیزه"هست چه توقعی دارید که حضرت روح الله به ما فرموده:« آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم آن روزی که رییس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند خدای نخواسته و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم . . .آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشند چطور و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تاثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم.»3

نه آقا! جبهه ی پایداری هم "پایدار" نبود  و حسرت مسئولین انقلابی در شیراز رو ماباید به گور ببریم.از اون چهارتا نماینده ی مجلس مگه سه نفر از اعضای "جبهه ی به اصطلاح پایداری" نبودن؟ کو؟کجان؟ مگه نباید این اعاظم که داعیه ی اصولگرایی دارن، در پی تحقق عدالت باشن؟ یه حرکت عدالتخواهانه ما ازاین ها ندیدیم؟

درآخرهم؛ اگربه وضع این"زاغه نشین"  که چه عرض کنم،از اونها بدبخت تر؛ "کارتن خوابها" رسیدگی نشه یعنی ضدیت با انقلاب،ضدیت با امام،ضدیت با اسلام ، کفر و یعنی اسلا م ناب آمریکایی حتی با یک وجب ریش و نماز عریض و طویل و سابقه ی جبهه و ... چرا که حضرت امام رحمة الله علیه حجت را بر ما تمام کرد:« برادرهای عزیز من ، برادرهای روشنفکر، برادران نویسنده و صاحب قلم، برادران دانشگاهی، دانشجویان محترم، روحانیون معظم، بازاریان محترم، کارگران عزیز، کارمندان محترم بیایید به هم بپیوندید، بیایید  تمام قلم ها و تمام قدم ها و تمام گفتار ما بر منافع این قشر مستضعف باشد، نگذارید خون این شهیدان هدر برود، نگذارید زاغه نشینان ما باز ادامه بدهند به زاغه نشینی، نگذارید ابر قدرت ها باز به طمع بلعیدن ما بیفتند، نگذارید توطئه های ابر قدرت ها و خائنین رشد پیدا کند.»4

تذکرنوشت:
طرف امربه معروف و نهی ازمنکر فقط طبقه ی عامه جامعه نیستند، حتی اگردرسطوح بالا هم هستند شما باید به او امرکنید نه اینکه  خواهش کنید؛ باید بگویید: آقا! نکن! این کار یا این حرف درست نیست، امر و نهی باید با حالت استعلا باشد. البته این استعلا معنایش این نیست که آمران حتما باید بالاتر از ماموران و ناهیان بالاتر از منهیان باشند؛ نه، روح و مدل امر به معروف مدل امر و نهی است؛ مدل خواهش و تقاضا و تضرع نیست. نمی شود گفت خواهش میکنم شما این اشتباه را نکنید؛ نه، بایدگفت : آقا! این اشتباه را نکن. چرا اشتباه میکنی؟ طرف هرکسی که هست - بنده که طلبه ی حقیری هستم - از بنده مهم تر هم باشد؛ او هم مخاطب امر به معروف و نهی ازمنکر قرار میگیرد.   حضرت امام خامنه ای(حفظه الله) کتاب قاموس عدالت ص24

در این رابطه بخوانید:

1- مسئولین بخوانند...
2-نامه سرگشاده به جناب استاندار
3-مسئولین لیبرالند
4-گزارشی من باب سهل انگاری مسئولین
5-صحبت آقای انجوی نژاد در این مورد

1- 58/7/6

2- 62/1/1

3- همان

4- 58/8/13

۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۸:۳۷
محمدامین ایمنی
به نام خدا
سلام اول.
«میرحسین موسوی نام پیرمرد68ساله ایست که بهترین دعا از ن
ظرعلمای علم عرفان، یعنی "عاقبت به خیری" در حقش مستجاب نشد.» این عبارت را تابستان88 دریکی از نشریات دانشگاهی خواندم، شاید آن زمان این قدر به آن ایراد نداشتم که امروز دارم. استنباطی که ازاین جمله میکنم اینست که پیرمرد68ساله مابقی عمرش را در راه صلاح و خیر پیموده و حال در این مقطع تمام شیر را ریخته است؛این خاطره را نیز توجه داشته باشید تا برویم سر اصل مطلب؛ اردیبهشت88 بود پس از "دو در" کردن کلاس گسسته، بایکی از رفقا در خیابان20متری درحال رفتن به ساندویچی بودیم که طبق روال "فلافل" بخوریم؛هر دو مان هم نظربودیم که" اگر موسوی بیاید خیلی بهتر از خاتمیست، هرچه باشد نخست وزیر امام بوده و..."بی خبر از سوراخ هایی که انقلاب در ابتدای دهه ی اول از آن گزیده شده بود؛از همین قماش آدمهایی که  می گفتند در پاریس با امام بوده، فرزند آیت الله است و... که دیدیم در آخر پس از سوت و کف هوادارانش در عاشورا و به خاک و خون کشیدن بیش از 13هزار شهروند مسلمان به جرم حب روح الله و انقلابش در نکاه مسعود رجوی، با سرخ آب و روسری و دامن به وطن اصلی اش گریخت.
بنا ندارم زخم های کهنه و تکراری که بارها اهل معنا جراحی اش کردند به مدد همایش و نشست وکنفرانس و... را بازکنم اما ماجرا از این قرار بود که اصلا موسوی نخست وزیر امام نبود، نخست وزیر همان شخصیت همیشه در صحنه انقلاب بود که امام بارها از گفتن نام او و ملازمانش اجتناب کرده و با گفتن عباراتی نظیر:
"پیشنهاد دوستان" ، "حرف دوستان" ،" افراد دلسوز" و... که خصوصا در وصیتنامه ایشان بیشتر به چشم میخورد،ازماجراهایی نظیر "بنی صدر و بازرگان و منتظری و..." پرده کنار زده تا شاید در آینده چیزی به نام پشت پرده باقی نماند. این استوانه ی نطام در آن سالها ازتریبون نمازجمعه و مجلس به کرات این واقعیت را به اثبات رساند.
حمایت های بی شائبه او از سیاست های اقتصادی نخست وزیر که علنا مخالف نگاه امام خمینی و امام  خامنه ای( رئیس جمهور وقت ) بود و حمایت از موسوی در اختلافات شدیدی که با رئیس جمهور داشت در پیشگاه امام و...  گواهی بر این مدعاست.
امام  که بنا به مصلحت انقلاب و آرامش جبهه ها که مهمترین مسئله ی کشور بود، جبرا به ابقای موسوی در پست نخست وزیری نظر داشت اما علی رغم این موضوع  بارها با ادبیاتی شدید الحن از مواضع موسوی انتقاد کرده است از جمله در ماجرای استعفای وی در سال67.
امام خامنه ای که خود را مطیع ولایت میدانست علی رغم اختلافات شدید به حدی که در دور دوم ریاست جمهوری میفرماید: "اگر اسامی 50نفر را برای نخست وزیری به مجلس بدهم، 51 مین نفر مهندس موسوی نخواهد بود"، مصلحت کشور را "اهم" میداند و اغماض از این اختلافات میکند.
بی تردید می گویم میلیونها نفر از جماعت 13میلیونی جنبش سبز در22 خرداد، همان فریبی را خوردند که ما در اردیبهشت خورده بودیم اما خیلی ها بسیار زود متوجه این شگرد شدند و حساب خود را جداکردند اما خیلی ها نیز تا عاشورای 88 کنه داستان را نیافتند اما عاشورا مثل همیشه نقطه نمایان تلاقی حق و باطل است، آنجا که همه شک میکنند، حسین علیه السلام شک برانداز است و شد آنچه شد...
پس از آن 9دی به گفتمانی در ادبیات سیاسی ایران تبدیل شد؛ کتابش روانه بازار شد، نشریه اش زیر چاپ رفت و اعضای کمیته بزرگداشتش منصوب شدند و شاید بتوان گفت مفهومی به نام "بصیرت" روحی دوباره درفضای سیاسی و متعاقبا مذهبی و اجتماعی کشور پیدا کرد؛که تبیین و تحلیل آثار آن از حوصله بحث خارج است اما ناظر به  مبحث ارائه شده بصیرت یعنی اینکه قبل از22خرداد بدانیم که موسوی و کروبی و خاتمی و... همه از یک قماش اند و بنا به اعتراف "هاشم آغاجری" همه ازگفتمانی آمده اند که قرار است ریشه اسلام را با زدن "ولایت فقیه" بخشکاند،اگر زمانی از خواب برخیزیم که خورشید کربلا 2تا شد
ه است دیگر هزاران مختار هم به کار نیاید، اما چند نکته:
به راستی اگر9دی نبود چه میشد؟؟
به نظرمن:
  • دیگر نام کتاب حسین قدیانی"نه ده" نبود.
  • حمید رسایی نام جدیدی برای هفته نامه اش نداشت.
  • نمیشد برای اعلام موضع سیاسیون نسبت به فتنه زمان مشخص کرد.
  • تقویم هفته ی بصیرت نداشت.
  • بنا به نظر اعاظم اصولگرا؛ برای تعیین مصداق اصلح در انتخابات مجلس نهم میزان نداشتیم!!!!
  • جبهه پایداری نمیتوانست قالیباف و لاریجانی را اصولگرا نداند و مستمسک دستی برای گیر دادن نداشت.(گور پدر کانون ثروت و قدرت!!!!)
  • بسیجی ها ساندیس خور نمیشدند.
  • فائزه(با تسامح و رعایت ادب وبلاگی) با خیال راحت ساندویجش را میخورد و موتور سواری میکرد.
  • دیگر جنبش سبزی ها "مردم خداجو" نبودند.
  • محسن رضایی نامه ای برای ارشاد و راهنمایی امام خامنه ای حفظه الله نمی نوشت!!!
  •  اسم تقاطع غیر هم سطح معالی اباد بصیرت نبود!!!
  • یکی از مسئولین دانشگاه پیام نور به یکی از رفقا پیشنهاد نمیداد اسم نشریه اش را بگذارد"بصیرت"!!!
و...

بی ربط نوشت:
ما همان مزدوران همیشه ی انقلابیم که گروه خونیمان بر اساس  ساندیس های حکومتی تنظیم شده است و مبارزان همیشه ی تاریخیم که تا شرک و کفرهست در حال مبارزه ایم و تا برافراشتن پرچم "لا اله الا الله" بر قلل رفیع انسانی دست از مبارزه نکشیم و در این راه به موقع و به جا؛ چماق هم دست میگیریم و از برچسب های "شعبان بی مخ" و " چماق به دستان حکومت" و "لباس شخصی"و... هراسی نداریم که ما راه خویش را یافته ایم و در این راه از ملامت هیچ ملامت کننده ای نمی هراسیم و قدرت پوشالی ابر نکبت های جهان را نیز به هیچ می انگاریم. الهی و ربی من لی غیرک...



۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۱ ، ۲۰:۵۷
محمدامین ایمنی