u

گریز

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ هستند خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند ، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد.
آنجا که حسین علیه السلام در صحنه است ، اگر در صحنه نباشی هرکجا می خواهی باش ، چه ایستاده به نماز و چه نشسته به سفره شراب. خوف فرزند شک است و شک زاییده شرک و این سه ، خوف و شک و شرک راهزنان طریق حق اند ... که اگر با مرگ انس نگیری ، خوف ، راه تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد.»
سید الشهدای اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

به نام خدا
چند دل و فقط دلنوشت...
قال الله تعالی : السلام علیک یا اباعبدالله...
که اول زائر تو، خداست...
آنجا که هیچ، اینجا نیز هر الفی، دال میشود...عظم مصیبتک...
نقاشی تو جزئی از تاریخ نیست و تو همراه تاریخ جاری نیستی، بلکه تاریخ جزئی از عاشوراست و تاریخ همراه عاشورا جاریست...
قیام تو با تمام عظمت و هیبت و بلندای آرمانهایش که طعنه به تارک عرش می زند بدون "ما رایت الا جمیلا"ی زینب و زینب  ابتر است...
علی با تمام عظمتش که فرمود: "زینت خلقت علیست" زینتش زینب است...
زینب فارغ التحصیل دانشگاه علوم شهادت وایثار فاطمی است...آدرسش کوچه های تنگ و سنگیِ بنی هاشم...
اگر عاشورا مبدأ تاریخ است، زینب باب آنست، یعنی بدون گذر از زینب نمی‌توانی وارد تاریخ شوی.اینجا همه چیز فرق می­کند، اگر به قلم عاشورا بنویسی“عشق“ می­نویسد ”حسین“.اگر بنویسی“عاشق“ می­ نویسد“زینب“. در دیده‌ی زینب که نشینی به جز زیبایی چیزی نبینی، شاعره‌ی شعر عاشورا، استاد استعاره‌های خونیست.لهجه‌اش صلابت علوی دارد و قافیه‌هایش سبک فاطمی.شاه بیت غزل زینب آنجاست که خورشید کربلا دو تا شد...میان این همه نیزه که رو به پایین است، فقط ناله  ی زینب رو به بالاست...
زینب و یه مشت حرامی...
عجل الولیک الفرج بحق الزینب الکبری...





۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۱ ، ۰۹:۴۰
محمدامین ایمنی

به نام خدا

سلام قبل از کلام.

نگاهی گذرا به جراید و نشریات و خبرگزاریهای رنگارنگ،  سولات عجیبی را در ذهن من تداعی میکند: "این همه دعوا چرا؟برای چه؟به کجا؟"

همین دعواهای همیشگی رجال سیاسی و اخیرا نساء سیاسی بر سر تکلیف بخوانید ریاست!

هزینه های چند میلیاردی آقای "مفتتح اعظم" که به سان دستگاه "کاتر" دائما  در حال چیدن روبان است، به کدامین اولویت انقلاب اختصاص داده شده است؟ مگر غیر از این است که حرکاتهای پوپولیستی و مردم فریبانه ای بیش نیست برای خیز قدرت!! مگر قدرت و  ریاست چیزی غیر از سنگینی مسئولیت و تعب ورنج دارد؟

«از لحظه لحظه‌ی روزهای مسئولیت من و شما سؤال خواهد شد. از همه سؤال خواهد شد؛ منتها آن کسی که بار سنگینی بر دوشش نیست، مثل آن کسی است که مال زیادی ندارد؛ از او حساب بخواهند، سرانگشتی یک چند قلم بیان خواهد کرد، خلاص خواهد شد. آن کسی که مالِ زیاد دارد، اندوخته‌ای دارد، رشته‌های گوناگون درآمدی دارد، طبعاً اگر از او حساب بخواهند، با یک کلمه و دو کلمه، این حساب تمام نمی شود. اگر طرف حساب، دقیق باشد و بخواهد مو را از ماست بکشد و بخواهد سختگیری کند، بخواهد با عدالت رفتار کند، طبعاً خیلی مشکل خواهد شد؛ قدم به قدم این را بایست جواب داد: این پول را از اینجا به دست آوردیم، اینجا خرج کردیم، به این دلیل به دست آوردیم، به این دلیل خرج کردیم. مسئولیت هم همین جور است.
حالا الحمدللَّه شماها علی‌الظاهر افراد مالدار و پولدار و ثروتمندی نیستید -ان‌شاءاللَّه که نباشید- لیکن سنگینی مسئولیت شما از سنگینی آن مال بیشتر است. از ما سؤال می کنند: در فلان قضیه، شما مسئولیت‌تان چه بود؟ جزئیات مسئولیت را باید بدانید. اگر ندانیم، سؤال می کنند که چرا نمی دانستی مسئولیتت این است؟ چطور غفلت کردی؟ وقتی که بدانیم، می گویند حالا این مسئولیت را چطور ادا کردید؟ طول می کشد تا شرح بدهیم، تا بیان کنیم، تا عذر بیاوریم.
و همه بدهکاریم. همه‌ی بشریت، همه‌ی خلق عالم، در مقابل محاسبه‌ی الهی بدهکارند. هیچ کس نمی تواند بگوید من میزان اعمالم به قدر کفاف پاسخگوست؛ انبیاء هم نمی توانند بگویند؛ لذا استغفار می کنند. انبیاء و اولیاء هم تا لحظه‌ی آخر استغفار می کنند، طلب مغفرت می کنند. امام سجاد در دعا می فرماید: «و عدلک مهلکی»؛ عدالت تو، پدر من را در می‌آورد. لذا عرض می کنیم: «عامِلنا بفضلک». اگر بحث عدالت پیش بیاید و بخواهند مو را از ماست بکشند، و اگر در کارهایمان دقت کنیم، واویلاست. باید از خدای متعال فضل او را بخواهیم، اغماض او را بخواهیم، گذشت او را بخواهیم.
البته یک حرف هست که آن را می شود در پیشگاه خدای متعال عرضه کرد؛ و آن این است که من به قدر توانِ خودم تلاش کردم. اگر بتوانیم این را بگوئیم، خوب است. به قدری که می فهمیدم، به قدری که می توانستم و می دانستم، تلاش کردم؛ دیگر حالا کم و زیاد و نقص و مشکل و کمبود و اینهایش را عفو کن؛ اینجوری می شود.
پس باید همتمان را بگماریم به اینکه از همه‌ی نیرو و توان و استعداد و ظرفیت استفاده کنیم. البته هر انسانی ضعفی دارد، مشکلی دارد، کمبودی دارد؛ اینها را هم به خدا محول کنیم؛ لیکن تلاش خودمان را بکنیم، از ظرفیت کم نگذاریم.
... شما ببینید در صدر اسلام، آن کسانی که ممدوح واقع شدند -حالا در فرهنگ ما، بر طبق عقیده‌ی ما- بیش از آنچه که به خاطر نماز و عبادتشان ممدوح واقع شدند، به خاطر موضع‌گیری‌های سیاسی‌شان، اجتماعی‌شان و مجاهدت‌شان ممدوح واقع شدند. ما ابی‌ذر را، یا عمار را، یا مقداد را، یا میثم تمار را، یا مالک اشتر را کمتر به عبادتشان مدح می کنیم. تاریخ، اینها را به آن مواضعی می شناسد که این مواضع، تعیین کننده بود؛ حرکت کلان جامعه را توانست هدایت کند، شکل بدهد و به پیشرفت این حرکت کمک کند. آنهایی هم که مذمت شدند، همین جور. خیلی از بزرگان که مورد مذمت قرار گرفتند، به خاطر شرب خمر مذمت نشدند، به خاطر بی‌نمازی مذمت نشدند؛ به خاطر عدم حضور در آنجائی که حضورشان لازم بود، مذمت شدند. تاریخ، اینجوری ثبت کرده؛ نگاه کنید، ببینید. پس کار خدا، کار معنوی، کار توحیدی، منحصر نیست در نماز خواندن؛ اگرچه نماز را دست‌کم نباید گرفت. نماز پشتوانه‌ی همه‌ی اینهاست. تلاوت قرآن، تدبر در قرآن، تضرع پیش خدای متعال، خواندن ادعیه‌ی مأثور - صحیفه‌ی سجادیه، دعای امام حسین، دعای کمیل، بقیه‌ی این ادعیه‌ای که هست - اینها همه‌اش کمک کننده است؛ روان کننده‌ی حرکت موتور وجود انسان است؛ که اگر چنانچه شما با خدا انس داشتید و میان خودتان و خدا را درست و اصلاح کردید، این کارها را راحت‌تر انجام می دهید؛ با رغبت بیشتر، با شوق بیشتر انجام می‌دهید. (بیانات حضرت امام خامنه ای در دیدار جمعی از مسئولان
نظام 16/1/1389

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۱ ، ۰۹:۴۴
محمدامین ایمنی


به نام خدا

همینجور که داشتم جراید را مینگریستم حکایتی جالب خاطرم آمد که حیفم آمد خرجش نکنم شاید دلار آمد پایین و از کفمان رفت!!!در شرایطی که گرگ صفتان مستکبر چشم لحظه ای فرو نمیبندند که ازکوچکترین خللی استفاده کنند برای گرفتن زیر دو خم نظام اسلامی و مرشد ما گفته است اختلاف افکنی خیانت است، عده ای می خواهند از رئیس جمهور سوال کنند و خوراک تهیه کنند ژورنالیست های جیره خوار اپوزیسیون را و اینجاست که باید گفت: "مسی را ول کنید، «گاگول»را بچسبیدکه گل به خودی نزند."

       

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۱ ، ۰۹:۱۵
محمدامین ایمنی

اعوذ بالله من نفسی

صلام  (با تاکید بر صاد)

شنیده ام و فقط شنیده ام یک هفته ی اخیر  دوباره غوغا کرده اید...هزاران مسلمان پابرهنه  ی سیه  چرده را کشته و زخمی یا آواره ساخته اید...آفرین... بکشید اینان را،درست است که اینان مسلمان اند و یک میلیارد و پانصد میلیون به حروف، هم کیش و هم آیین دارند در جهان، اما هم کیشانشان نیز اینان را مسلمان نمیدانند، اصلا آدم  نمیدانند پس " اقتلوا و الشربوا بل تسرفوا ".

 

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۱ ، ۱۶:۴۹
محمدامین ایمنی

به نام خدا

ن و القلم و مایسطرون...

سلام

به توصیه دوستان و احساس نیاز خودم بعد از چندسال دوباره وارد فضای سایبر شدم و قلم الکترونیکی به دست گرفتم. بایه قایق فکسنی تو اقیانوس صفر و یک شروع به پارو زدن کردم...تا ببینم خدا چی میخواد...خیره ایشالا.

تو اولین مطلب بعداز بسم الله وبلاگ، گفتم چند سطری از آداب "مایسطرون" بنویسم، البته نه من درآوردی، که نه جولانگه ماست...

ماحاملیم، حاملان اندیشه های عمیق ترین عاقلان عاشق.

"پَ  دیده" ی فضای مجازی، این فرزند نامبارک مدرنیته، مهمان ناخوانده ی خوان اندیشه های مسلمانان، هیچ سنخیتی با شریعت و طریقت ما ندارد و نخواهد داشت، اما متجاوز را باید با زبان خود پاسخ  داد.

از آنجا که اصول مبارزه را باید ازخط شکنان و اربابان مبارزه آموخت، قبل از ورود به این جبهه عظیم و ناورد سنگین، باید زانوی ادب زد و نشست ... چه روح نواز است نوای استاد این مکتب...سید شهیدان اهل قلم از ادب ادبیات مقاومت میگوید؛

قبل از هرچیز...الله...الله...الله...باید از او نوشت، للحقنوشت، نه برای به روز بودن، نظر دیگران...فارغ از هر زنده باد و مرده باد...و به قول فاتح قلعه قلب سید مرتضی:«برای اینکه خدا لطفش و رحتمش و آمرزشش شامل حال ما بشه باید اخلاص داشته باشیم و برای اینکه اخلاص داشته باشیم باید همه چیزمون برای خدا باشه...قدم برمی داریم برای خدا...قلم برمی داریم روی کاغذ برای خدا...همه چیز...همه چیز برای خدا باشه،که اگر اینطورشد پیروزیم...

اگرپذیرفتیم که قلم زدن برای خدا باشد پس عبادت است و عبادت بدون طهارت باطل. باوضو وارد شویم...یکی ازفیلمبرداران روایت فتح میگفت:«بعضی صحنه ها رو سیدمرتضی وقتی می دید، می گفت به درد نمی خوره.فکر که میکردم می دیدم زمان فیلمبرداری وضو نداشتم».

ذکر زینت عبادت است و چراغ راه...لا تنس ذکرالله...و اشک ماحصل ذکر بامعرفت.حاج سعید قاسمی می گفت: هرموقع سید میومد یه مطلب  رو بخونه برای تدوین مستند،کاغذههاش چروک و مچاله بود و چشم هاش سرخ سرخ، معلوم بود شب تاصبح اشک ریخته و نوشته.

واما توسل، که میگفت:«عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف، حسین علیه السلام  است».
امید است که مورد رضای حق باشد و مورد استفاده ی مبارزین...

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۱ ، ۲۳:۱۷
محمدامین ایمنی